سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :7
کل بازدید :151839
تعداد کل یاداشته ها : 94
103/2/14
11:47 ص

هیچ موقع نمی تونستم به نبودنش فکر کنم. همیشه توی خلوت خودم به بدترین حالت زندگیم که می خواستم فکر کنم، نبودنه او جلوی چشمم میومد. همهء وجودم مضطرب می شد، برای نبودنش گریه می کردم، نگران میشدم و اون روز رو بدترین روزِ زندگیم می دونستم.

اما رسید اون روزی که می ترسیدم. اون روزیکه او تصمیم گرفت که بره، با اینکه می دونست چه قلبهایی از او نیروی تپش میگیرن، خیلی ها با زنده بودن و نفس کشیدن او زندگی رو معنا میکنن.او خودش هم خیلی وابسته بود، خیلی نگران این جدایی بود.

تا آخرین لحظه ، نگران خودش نبود، نگران رفتنش نبود بلکه راضی بود که بره اما نگران کسایی بود که او به اونا عشق می ورزید.

اما رفت. رفت و مارو با تمام بی کسیها تنها گذاشت.

رفت و با رفتنش فهمیدم با او دنیارو داشتم و الان چه تنها و بی هیاهو شدم.

وقتی رفتی همه دنیا روسرم

انگاری خراب شدو دلم شکست

ساز من زانوی غم بغل گرفت

وقتی کز کرد گوشهء اتاق نشست

هر وقت که بارون میزنه

تورو کنارم می بینم

حس میکنم پیش منی

هنوزم عاشقترینم

هنوزم عاشقترینم.


86/10/2::: 10:9 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به همهء دوستان.... با (نالهء جویبار) به روزم، منتظر نظرات گرمتون هستم.